دوازده.. دوازدهِ آبان.. دوازده..

گرمِ راه‌رفتن بودیم که بی‌هوا یک‌جایی میانِ خیابان نوفل‌لوشاتو ایستادم، نگاهم قفل شد رویِ رویِ ماهِ ماه، لب‌هایم را به دندان گرفتم، موضوعی در پسِ‌ذهنم قایم‌باشک بازی می‌کرد. چهره می‌گرفت و دوباره نمایان می‌شد. چه چیز را فراموش کرده بودم؟  این ماه.. این روز.. این ساعت.. و یادم آمد. دوازده آبان بود. دوازدهِ لعنتیِ آبان. شروعِ سالِ جدید. روزِ مردن و از مرگ بازگشتن. من همین روزها بود که با مرگ خوابیدم و عاشق زندگی شدم. یادت هست؟ مرگ را در آغوش گرفتم و دل سپردم به دستانِ نوازشگرِ زندگی، محضِ دل‌بریدن!
یادت..
هست..؟

یادم..
هست..؟

یادمان هست چه‌ها شد که به این نیمکتِ باران‌خورده رسیدیم..؟


+ که هیچ‌چیز آنقدر اهمیت ندارد. زندگی برای دل‌بستن کوتاه است.
+ این دلبرِ بی‌رحمِ نازک‌اندام..
+ بشنویم، Dust in the wind - Kansas.

+ عنوانِ موزیک برگرفته از کتابِ مقدسه.


    "I reflected on everything that is accomplished by man on earth, and I concluded:
                                     Everything he has accomplished is futile — like chasing the wind."


Ecclesiastes 1:14    




I close my eyes, only for a moment
And the moment's gone
All my dreams pass before my eyes, a curiosity
Dust in the wind
All they are is dust in the wind
Same old song, just a drop of water
In an endless sea
All we do crumbles to the ground
Though we refuse to see
Dust in the wind
All we are is dust in the wind

oh..
Now, don't hang on, nothing lasts forever but the earth and sky
It slips away, and all your money won't another minute buy
Dust in the wind
all we are is dust in the wind..