من در زندگیِ قبلی پیانیستی کور بودهام. مردی سیگاری، با چشمهای تیرهای که هیچگاه جهان را ندیدند و موهای کوتاهِ آشفتهای که صاحبشان هیچگاه از شدت آشفتگیِ ـشان خبردار نشد. مردی که در پروازی از پاریس به وین، زمانیکه بعدِ سی و پنجسال بالاخره میرفت تا پولِ کافی برای خریدِ پیانو را به دست بیاورد هواپیمایش سقوط میکند.
من احتمالاً مردی بودهام که اولین معشوقهاش پیانویِ مشکیِ ساده سالنِ موسیقی مدرسهاش و آخرینـش پیانوی گراندِ سفیدِ فرودگاهِ شارلدوگلِ پاریس بودهاست.
+ وقتی میگویم پیانو قلبِ مرا کش میآورد و جمع میکند و میکوبد و دوباره شکل میدهد از چه حرف میزنم؟
از این، با تشکر از وبلاگِ سرندیپ.
+ اسمِ کامل پیانو، پیانوفورته ـست. که از دو بخشِ piano به معنای ملایم و forte به معنای با صدای بلند و رسا تشکل شده. میخواد قدرتِ سازو حتی توی اسمش نشون بده. این ساز شگفتانگیز نیست؟!