فضای مجازی پدیده غریبیه. من آدمای بسیاریو میشناسم که تابهحال ندیدمشون ولی باهاشون زندگی کردهم! سیلوا به این آدما میگه 《غریبه آشنا》. و من توی زندگیم غریبههای آشنای زیادی داشتم. از وقتی یاد گرفتم تایپ کنم با آدماییدرارتباط بودم که روی زندگیم تاثیرگذار بودن. طرزفکرمو تغییردادن و توی پیشرفتام نقش داشتن.
خوششانسیِ محض بود درارتباط بودن با خیلیاشون. خوششانسی محض بود که من اینجوری با آدما درارتباط بودنو یاد گرفتم. و تموم شدن روابط با این آدما، همونطور که خودت گفتی، غمِ خداحافظی با دوسته.
و ما قشری بودیم که با بسته شدن وبلاگ هر غریبه آشنایی، غم میاومد و روی شونههامون مینشست.
دوستِ غریبه آشنای تهراننگارِ من، ازت بابت تمام روزایی که مینوشتی و نوشتههاتو با ما به اشتراک میذاشتی متشکرم. یکی از تجارب قشنگِ وبلاگیِ من توصیفات تو، تجزیه کلماتت و موزیکات بود. حداقل این سهتارو مطمئنم که تا سالیان دراز فراموش نمیکنم.
هرکجا که هستی، قلمت روان، روانت شاد و ماهِ شبات درخشان.
Farewell.