۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محاوره به سبک روزانه» ثبت شده است

پای چشمام گود، پوست سوخته از سفر، موهای به‌هم‌ریخته.. من عاشق دویدنم.

این شخصیتای جدید، این پلات ـای بی‌سروته، این جرقه‌های ایده برای نوشتن توی روزایی که سرم خلوته کجا میرن پس؟!


+ من سرم شلوغه پستای مردم بیشتر به چشمم میاد یا واقعاً بلاگرای مورد علاقم تو همین روزا پرکار شدن؟

+ گفته بودم کاش خستگیاتون ناشی از دویدن روی زمین با اصطکاک زیاد به دنبالِ هدف باشه؟ بدویین، خسته بشین و نزدیک‌تر بشین. بازم میگمش حالا.
  • نظرات [ ۱۰ ]
    • جاودان
    • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۹۷

    این جمعه‌های گرمِ تنها.

    جمعه‌، روزِ حسابه انگار. روز غم خوردن در تنها‌ترین حالتِ ممکن. روز برنامه‌های ناتمام و بیهودگی پشت بیهودگی.. از جمعه‌ها بیزارم.

    + از مامان اجازه گرفته بود بعد کلاس بیاد دنبالم ببرتم بیرون. من؟ اینقد حالم بد بود صبح اصلاً نرفتم. الآن می‌دونم این برنامه بوده و حالم صدهزاربرابر بدتر از قبله. چه احساسِ جمعه‌واری.
  • ۷
  • نظرات [ ۵ ]
    • جاودان
    • جمعه ۱۳ بهمن ۹۶
    در آن‌زمان که هنوز جادوگران را به جرمِ جادوگری می‌سوزاندند یا حتی پیش‌تر از آن، در دوره‌ای که خدایان یونان با ناک‌اوت کردنِ خدایان نورس و ایرانی و هندی بر جهان حکمرانی می‌کردند و حتی چند قدم قبل‌تر از آن زمانی که الف‌ها هنوز زمین را ترک نکرده بودند و دورف‌ها به صورت نژادی مستقل آزاده می‌زیستند، "ماه‌زدگان" را دیوانه می‌پنداشتند. تفسیرِ نادرست ـی نیست. ماه‌زده دلش برای رخ ماه رفته، "مجنون" شده. ولی برخلافِ توضیحاتِ ویکی‌پدیا، mentally ill نیست. صرفاً عاشق است. ماه‌زده عشقش را به ماه می‌دهد و جادویش را از آن می‌گیرد.
    مجمع هم که از اسمَش پیداست، به محلِ تجمع عده‌ای می‌گویند. محلِ تجمعِ دیوانگان را چه می‌گویند؟ تیمارستان. دارالمجانین. اما بی‌ذکرِ نام دلبر که نمی‌شود. همین شد که اینجا مجمعِ دیوانگان شد و منِ ماه‌زده، تنها ساکنش.