موزیکِ حماسی‌ای پخش می‌شود. دختری با چشم‌های پف‌کرده و جای کبودی‌ای روی پیشانیش لنگ‌زنان وارد کادر می‌شود. کوله‌اش را مانند آخرین غنیمتِ جنگی بزرگ به آغوش گرفته‌است. خود را به سختی به در می‌رساند و مشت‌هایش را بر آن می‌کوبد. 

- سرِ جدتون باز کنین. توروجانِ عزیزت باز کن. داره می‌ریزه. بازش کن این درووو..


- چند ساعت قبل -


فی‌الواقع مثل همیشه برنامه من برای بیرون رفتن تا دقیقه نود‌ و نه مشخص نبود. یعنی خبر داشتم که بنفش رفته عکاسی، ممکنه سیلوا زنگ بزنه که بریم بیرون و خونه نمی‌مونم. از چیزایی که خبر نداشتم؟ قراره ساعت شیش کمابیش سالم از خونه بزنم بیرون و تا ساعت یازده و نیم له و داغون نرسم خونه. خلاصتاً سیلوا زنگ زد به من که:

- اِی حضرت بریم پارکینگ پروانه خرید؟

من ـم شاد و خندان، "ندا"وار٭ گفتم چراکه‌نه؟!

الآن براتون توضیح میدم چرا نه. :)) پارکینگِ پروانه جمعه‌بازاره. کافی نبود؟ بیشتر توضیح میدم. من از ازدحام متنفرم و قدّم به‌نسبت کوتاه ـه. یکم فاصله بین آدما کم بشه و فشردگی زیاد، باس از یه نفر برم بالا تا نفس بگیرم و دوباره بیام پایین و سعی کنم خودمو نجات بدم.

پارکینگِ پروانه مثِ یه مرحله سخت از یه بازیِ ساخته شده براساس فوتبال آمریکاییه. اینطوری که شما دست ـتو به حالت دفاع میاری جلو، سرتو میاری پایین، کوله ـتو برعکس میندازی و فقط با فشار و استفاده از نیروی وزن و اصطکاک ایستایی راهتو وا می‌کنی. این قسمت؟ بخش آسون ـه ماجرائه. دشمنایی که توی مسیرن مذکراتین که دستشون جاهای نامربوط میره. هدفِ تو؟ کوبیدن آرنج تو نزدیک‌ترین اندام مورد نظر. داشتم می‌گفتم که من خیلی گل و بلبل و دامبلدور‌وار خوش‌بین گفتم چراکه‌نه؟! ^_^

اینطوری شد که یک ساعت بعد من و سیلوا روی صندلی مترو نشسته بودیم و به صدای ناله و شیونِ معده من که آخرین وعده غذاییم چهارده ساعت قبل بود، گوش می‌کردیم. حالا همیشه تو مترو شلوغ و پرسروصدا و استایلِ "عربده بزن تا بفهمم چی می‌گی" ـه. اون‌روز سکوت. سکـــوت. صدا تولیدِمثلِ پشه‌هارم شما می‌شنیدی.


معده آن حضرت:

- قارررر.. قوووووور.. قار.. قار.. قار..


خودِ آن حضرت:

- بهم بگو نمی‌شنویش. بهم بگو نمی‌شنوی این صداهارو.


این قسمت سیلوا در نقش دامبلدورِ نیمه‌پرِ لیوان بین:

- اونقدم بلند نیست حالا. من مطمئنم از ویژه بانوان بیرون نمیره. ^_^


آن حضرت:

- :|


بدیهتاً ما قبلِ رفتن به حراجی رفتیم یه‌چیزی بخوریم. به این صورت که یه گوشه بود، برای جماعتی (نام‌برده از کلمه "عنتلکت" استفاده نمی‌کند.)..

جماعتی.. 

جالب. :| شبهِ هیپی.

شما چشماتو می‌بستی، دور خودت می‌چرخیدی و هر دفعه که توی ضریبِ متفاوتی از آلفا چشماتو وا می‌کردی یه صحنه جلو چشمت بود. یه دخترِ مو آبی/سبز/خاکستری، که در دمایِ بخارپز‌شدنِ هر موجودِ زنده‌ای بوت و کاپشن پوشیده بود با یه مذکر با موهای dread* شده و کلی چیز.. چیز دیگه.. زیورآلاتِ آویزن از مو و سوراخِ بینی و گوش و ناف. من و سیلوا غریبانه رفتیم در گوشه شمالِ غربیِ این جماعت پیشِ دوعدد توریسته (توریستِ مونث) اسپانیایی نشستیم که شکرِ خرسای قطبیِ پرنده ما که رسیدیم داشتم می‌رفتن.

توریسته‌ی اولی هی به آقایی که اونجا کار می‌کرد می‌گفت: price. The price.

بعد طرف جواب می‌داد: رایس؟ برنج؟ یو دنت هو برنج. یو ایت اِگز. تخمِ مرغ. اِگز.

وتوریسته سرشو می‌کوبید به درختِ کنارش. بعد از اینکه بالاخره ما گفتیم داداش پول می‌خوان بدن بهت موضوع حل شد، ما سیب‌زمینی تخم‌مرغ و کوکای شیشه‌ای سفارش دادیم. و برای فرار از دستانِ سوزانِ آفتاب مجبور شدیم روبه این جماعت بشینیم. پوینت کجا بود؟! اینا اکیپ بودن. ما؟! متجاوز به عنف. :|

یعنی ملت املت و سیگارشون ـو ول کرده بودن زل زده بودن به ما. من سرم ـو می‌اُوردم بالا بلااستثنا با یکی چشم تو چشم می‌شدم. درحالی‌که من معذب بودم و ترجیح می‌دادم به سیب‌زمینا زل بزنم زیرِ سنگینیِ نگاهِ ملت، سیلوا نون بربری ـو نصف کرد، وا کرد، سه‌چهارم املت ـو اون‌وسط پخش کرد، لقمه گرفت و تمامیِ نصفـه نون و مشتقاتشو با هم تو دهنش فرو کرد. =)) بعد از عملیات جویدنشم یه خمیازه کشید و همینطور که داشت با دست دهنشو پاک می‌کرد نگاه ـش به هشت نفر میزِ بغلی‌ای که سیگاراشون رو لباشون از شدت حیرت خاموش شده بود، افتاد. =)))




"ادامه‌ دارَد."


٭ ندا توی شبکه‌ غربیِ حامیِ رژیم‌استکباری و فلان، من‌و‌تو.


٭dreadlock یه نوع بافتِ خاص ـه که پیشینه بسیار بسیار زیادی داره. ویژگی مثبت ـش چیه؟! شمایی که موئاتو درد می‌کنی دیگه نه لازمه شونه ـش کنی، نه لازمه بشوریش، نه مدل می‌خواد. :)) برای فراخ‌ها و traveller ـا چیزِ خوبیه. 

دختری با موهای dread شده.


+ از Goal ـای نوشتن ـم ثبتِ یه روز به صورتِ کامله. توی این هفت هشت سالی که رو وبلاگ و دست و در و دیوار می‌نویسم، تا حالا این تجربه ـرو نداشتم. با تشکر از صبر و شکیباییِ شما. :))